نامه عاشقانه به خدا

نوشته شده توسط : خادم سایبری

 

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، 

حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،

از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،

مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف 

و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی 

و به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی 

و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی،

بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی را به من بگویی، 

اما تو به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. 

تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم 

که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، 

شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی. 

تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری، 

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ 

در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی،

در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری،

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، 

شام خوردی و باز هم با من صحبتی نکردی. 

موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خوانواده ات شب به خیر گفتی، 

به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی،

اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من سلام کردی؟! 

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام، 

من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی،

حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران صبور باشی،

من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، 

یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای 

یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود، 

به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی. 

آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟

اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، 

من هرگز دست نخواهم کشید. 

دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی...





دوست و دوستدارت: خدا 




:: بازديد از اين مطلب : 835
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
تاريخ انتشار : شنبه 9 شهريور 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با اين پست
ليست
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


نوروز تان فاطمی

اشکان دو چشمان ترم چون دریاست/ امسال تمام روزیم از زهراست(س)/ از بوی تنور فاطمه(س) فهمیدم/ سالی که نکوست از بهارش پیداست/ سال نو مبارک/
اين وبلاگ تحت حمايت هيچ ارگان و نهادي نمي باشد و در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي توسط افسران جوان جنگ نرم در استان مرکزی طراحي شده است طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه هرگونه کپی برداری بدون ذكر منبع ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد و شرعا حرام می باشد . معبر سایبری ساوه از جمعی وبلاگ های ارزشی استان مرکزی